باسمه تعالی

مطالب این بخش سلسله وار می باشد لطفا جهت درک مطلب قبلی و مطالعه بخش اول با موضوع ” چگونه به معرفت برسیم؟ “ اینجا را کلیک نمایید.

بخش دوم : انواع معرفت و نحوه ی دریافت آن

“معنای” معرفت را در بخش اول گفتیم ، در این بخش “انواع” معرفت را توضیح می دهیم .

معرفت بر ۳ نوع است ، به تعبیر دیگر معرفت ۳ پله دارد :

۱ – نوع (پله ی) اول ، معرفت اجباری ( فطری) :

معرفت اجباری (یا فطری) اولین نوع معرفت است .
این نوع از معرفت را به این خاطر اجباری نام گذاشتیم چون خداوند وقتی انسان و جن و ملک را خلق فرمود این معرفت را بالاجبار به آنها داد ، این همانست که (درباره ی انسان) در آیه ی ۳۰ از سوره ی روم می فرماید که انسان را مطابق آن سرشته است :

فاقم وجهک للدین حنیفا فطره الله التی فطرالناس علیها .

خداوند در این آیه معارفی که روح هر انسانی را با آن آراسته “فطرت” نامیده است ، این معارف سرمایه ای شدند برای کسب مراتب بعدی معرفت ، روح انسان با این حقایق ممزوج شد ، این کار در مدت ۲۰۰۰ سالی که در عالم ارواح بودیم صورت گرفت .

در بخشی از زیارت جامعه ی کبیره بطور ظریفی به این نوع معرفت اشاره شده است ، آنجا که می فرماید :

حتی لایبقی ملک مقرب و لانبی مرسل و لاصدیق و لاشهید و لاعالم و لاجاهل و لادنیّ و لافاضل و لامومن صالح و لافاجرطالح و لاجبارعنید و لاشیطان مرید و لاخلق فیما بین ذلک شهید الاّ عرّفهم …….

ترجمه : (مقام و عظمت شما بحدی است که نه تنها هیچکس به آن نمی رسد) بلکه هیچ ملک مقرب و نبی مرسل و هیچ صدیق شهید و عالم و جاهل و پست و با فضیلت و مومن نیکوکار و فاجر زشتکار و جبار سرکشی و هیچ شیطان گمراهی و نیز هیچ مخلوقی در این میان نیست مگر اینکه خدا به آنها ( اجبارا) “شناساند”…….

افرادی که در این قسمت از زیارت جامعه کبیره نام بردند ( انسان و جن و ملک) موجودات مختاری هستند که بعد از دریافت سرمایه ی اولیه (معرفت اجباری ) ، وقتی نوبت به تلاش خودشان رسید ، یا از سرمایه شان برای رشد و معرفت افزائی استفاده کردند و یا در این امر ، کم یا زیاد ، کوتاهی کردند ، باین صورت که عده ای (از ملائکه) آنچنان در این سرمایه گذاری سود کردند که مقرّب شدند و عده ای غیر مقرّب ، گروهی (از انسانها ، بعد از ورود بدنیا) صدّیق و شهید و مومن و صالح شدند و برخی جاهل و دنی و فاجر گشتند ، ( از اجنه) هم بعضی شیطان و آلوده به جهالت شدند و برخی شیعه و پاک ماندند.

پس هریک از ما انسانها با ذخیره ای از “معرفت” وارد دنیا می شویم ، این ذخیره که سرمایه ی اولیه برای دریافت بالاترین سود یعنی کسب درجات دیگر معرفت است برایگان در اختیار همگان است.
مواردی از این سرمایه ( معرفت اجباری یا همان فطری) اینهاست :

— همه ی ما خوبی و بدی را وجدان می کنیم.
— زیبائی و زشتی را تشخیص می دهیم .
— همان که اسمش را عقل می گذاریم و وسیله ی خوب و دقیقی برای تشخیص خوب از بد است و در روایات “پیامبر درونی” نامیده شده را بهمراه داریم .
— اعتقادی نهفته به معبود در ضمیر هریک از ما هست که غیر قابل انکار است.
— عطشی که نسبت به کسب معارف و حقایق در خود احساس می کنیم بخاطر داشتن همین سرمایه ی اولیه است.
— کشش به درک حقایق را هرکسی می تواند در وجود خود حس کند و این علامت وجود سرمایه ی اولیه در هر انسانی است .

اینها بخشی از امور فطری است و واقعا سرمایه ی عظیمی است .

این نوع از معرفت “غیر اکتسابی” است در حالیکه مراتب بعدی معرفت ( که با تکیه بر همین سرمایه — یعنی معرفت اجباری — باید بدست آید) اکتسابی است و باید انسان برای بدست آوردنش تلاش کند ( ۱ – معرفت به امام و ۲ – معرفت به حق امام)

۲ – نوع (پله ی) دوم : “معرفت به امام” علیه السلام :

پشتوانه و سرمایه ی انسان برای “کسب” معرفت به امام همانست که در نوع اول ( معرفت اجباری یا فطری) گفتیم .

معرفت به امام کسب کردنی است ، یعنی مثل نوع اول برایگان در اختیارمان قرار نمی گیرد بلکه لازمست برای بدست آوردنش کاری بکنیم .

یکی از دلایل این مطلب در زیارت جامعه ی کبیره است.
این زیارت مجموعه ی مطالبی است که هدفش معرفت افزائی برای شیعیان است ، یک مجموعه ی معرفت افزائی است که در تمام فرازهایش ، از ابتدا تا انتها نکاتی از معرفت نسبت به امام بیان شده است .

در فرازی می فهمانند سرمایه ای از معرفت ، بصورت فطری و بدون اینکه زحمتی برای کسب آن بکشیم قبلا به ما داده شده است ( همانکه بنام معرفت فطری یا اجباری نامیدیم و بیان کردیم) ولی برای اینکه بدانیم ” معرفت به امام” و “معرفت به حق امام” اینچنین نیست بلکه کسب کردنی است و باید برای دریافتش اقدامی بکنیم ، در پایان زیارت یاد داده اند از خداوند توفیق قرار گرفتن در زمره ی “عارفین به امام” و “بحق امام” را بخواهیم ، اگر مثل معرفت فطری غیراکتسابی بود باینصورت با حالت دعا و درخواست بیان نمیشد چون درخواست چیزی که در اختیار انسان است ” تحصیل حاصل” محسوب شده و تقاضایش درست نیست :

فَبِحَقِّهِمُ الَّذِي أَوْجَبْتَ لَهُمْ عَلَيْكَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُدْخِلَنِي فِي جُمْلَهِ الْعَارِفِينَ بِهِمْ وَ بِحَقِّهِمْ .
پس به حقشّان كه براي آنان بر خود واجب كرده اي ، مرا در گروه عارفان به آنها و به حقّشان وارد بفرما .

برای موفقیت در معرفت نسبت به امام لازمست از ابزارهائی که خداوند در اختیار جسم و جانمان قرار داده “بهمان صورتی که از ما خواسته” استفاده کنیم.

به تعبیر دیگر برای اینکه انسان بتواند به “معرفت” برسد خداوند در دنیا به او ابزاری بخشیده است , به او وسایلی داده تا بوسیله ی آنها از پلکان معرفت بالا رود و به قله ی آن که معرفت نورانی است برسد .

وسایل و ابزاری که انسان میتواند بوسیله ی آنها وارد معامله ی دنیا شود (یعنی معرفت به امام را کسب کند) همه ی جسم و روحش است ، بله ، ابزار کار انسان در معامله ی دنیا چشم و گوش و زبان و قلب و فکر و اراده و … هستند که لازمست تحت فرمان دستوراتِ دین قرار گیرند ، یعنی انسانی “عارف به امام” است که مطابق نقشه ای که دستورات دین برایش تعیین کرده اند عمل کند .

نتیجه ی موفقیت در این جهت نجات خود از مهالکِ دنیا است , کسانی که چشم و گوش و علم و فکر و….. را (برای نجاتِ خود از مهالکِ دنیا ) در اختیارِ ولایت و محبت به اهل بیت علیهم السلام قرار دهند (یعنی مطابق فرمانِ معصومین عمل کنند) چون به فرمان خدا عمل کرده اند در واقع برای رهایی خود از جهنم اقدام کرده اند , این افراد عارفِ به اهل بیت اند (به پله ی “معرفت به امام” دست یافته اند)
مشخصه ی این افراد اینست که همان را می بینند , همان را میشنوند , همان فکر را در خود می پرورانند و خلاصه در همان قالبی هستند که امام علیه السلام برایشان تعیین کرده است ، این افراد تحت ولایت امام قرار دارند ، خواست و نظر امام را در هرکاری بر خواست و نظر خود ترجیح میدهند.

این افراد :

“عارف به امام علیه السلام ” نامیده می شوند.

همین پله ی از معرفت نجات دهنده ی انسان از جهالت است .
بهمین خاطر بود که پیامبر اکرم , صلی الله علیه و آله در آغاز رسالتشان برای اینکه طالبین را از سر در گمی نجات دهند و رمز رهایی از جهالت را بیاموزند فرمودند:

“مَن ماتَ و لم یعرف امامَ زمانه ماتَ میته جاهلیه”
مثل اینکه بگویند هرکس مایل است به پله ای از معرفت دست یابد همه ی وجودش را در اختیار امام زمانش قرار دهد ( مطیع فرامین امامش باشد)

۳ – نوع ( پله ی) سوم : “معرفت بحق امام” علیه السلام.

پله ی دوم از معرفتی که اکتسابی است , “معرفتِ بحق امام” یا همان معرفت نورانی است , در تعریفِ “معرفت به امام” گفتیم کسی که همه ی سرمایه ی زندگی اش را با ملاک و معیارِ اهل بیت علیهم السلام تنظیم کند تا :

” خود را از مهالک دنیا نجات دهد “
یعنی : “از جهنم برهاند و ورود به بهشت را برای خود قطعی کند”

به این معرفت دست یافته است.

در تعریف معرفت بحق امام ( یا معرفت نورانی) می گوئیم کسانی که می خواهند به

” معرفتِ نورانیِ امام علیه السلام “

دست یابند باید در میدان دیدشان وسعتی ایجاد کنند , در واقع باید نقشه ی دیگری برای هزینه کردنِ سرمایه ی زندگی شان (شامل چشم و گوش و قلب و فکر و عزم و اراده و….هر توانی که از قبل از ورود بدنیا داشته و در دنیا کسب کرده اند) بکشند .

صاحبانِ “معرفتِِ به امام” ( که قبلا توضیح دادیم) نقشه ای که برای هزینه ی سرمایه ی زندگی شان می کشند :

نجاتِ “خود” ازمهالکِ دنیا

(یعنی رهایی از جهنم — ورود به بهشت) بوسیله ی اطاعت از امام علیه السلام است.

آیا می دانید این هدف — از نظر تأثیر گذاری — چه میدانی را در بر می گیرد ؟ وسعت این نقشه تا کجاست؟

پاسخ : تا مرز زندگی سالم و راحت در پناهِ اهل بیت علیهم السلام (که البته خوب هم هست )

ولی باید دانست این میزان از تاثیر ، آنچنان نیست که در سطح کره ی زمین تأثیرگذار باشد ! در تاریخ تأثیر گذار نیست!

اگر می خواهیم معنی این جمله را بهتر بفهمیم باید ببینیم معرفتِ حبیب بن مظاهر , قاسم بن الحسن و بقیه ی اصحاب و بالاتر از اینها حضرت ابوالفضل علیهم السلام نسبت به امام حسین صلوات الله علیه چه بازتاب و تأثیری در مجموعه ی هستی و تاریخ داشته است؟
آری آنها “معرفتِ نورانی” نسبت به امامِ زمانشان داشتند ( معرفت بحق امام)
اطاعتشان از امام تنها بخاطر نجات “خود” از مهالک دنیا و ورودشان به بهشت و رهائی از جهنم نبود.
آنها امام علیه السلام را بخاطرِ خودِ امام ( بازگشت امام بجایگاهی که خدا برایش خواسته) می خواستند
با این دیدگاه اصلا “خودی” برای خودشان قائل نبودند که موجب شود یک لحظه از “هدف” و “خواست” و ” نظر ” امام زمانشان غافل شوند .

بله , این چنین افرادی با امام علیه السلام طی نمی کنند که اگر حاجتم را دادی , دادی , اگر ندادی , نه من و نه تو!!

البته “طی کردنِ با امام” , برای گرفتنِ حاجت مثالی است برای نزدیک شدن تعریفِ “معرفتِ بحق امام” ( معرفت نورانی) به ذهن نه توهین به اهل ولایتی که ممکن است عارف بحق امام هم باشند و گاهی از روی اضطرار “البته با کمال رضایت به هرنوع تقدیر الهی” اصرار هم به برآمدن حاجتشان بکنند .

— چه چیزی باید نورانی باشد تا معرفتمان نورانی شود؟ ( معرفت بحق امام در ما ایجاد شود؟)

در بخشی از دعای بعد از زیارت آل یاسین که می خواهند ما را به سوی نیروگاه معرفت نورانی هدایت کنند تا مقدمات اتصال به آن را درخود ایجاد کنیم , برای اینکه بدرستی راهنمائی شویم بما یاد می دهند تا از خدا بخواهیم همان ابزاری را که در اختیار امام قرار داده ایم ( و قبلا معنایش را در موضوع “معرفت به امام” گفتیم) “نورانی” نماید. :

….و ان تملا “قلبی” نور الیقین و”صدری” نور الایمان و “فکری” نورالنیات و “عزمی” نورالعلم و”قوّتی” نورالعمل و “لسانی” نورالصدق و” دینی” نورالبصائر من عندک و “بصری” نور الضیاء و “سمعی” نورالحکمه و “مودتی” نورالموالاه لمحمد و آله علیهم السلام ……..

مقدم داشتن شخصیت و مقام امامت امام علیه السلام بر هر طلب و خواسته و نظرِ خود است که موجبِ تغییرِ میدانِ دید و ایجادِ همان وسعت و به تعبیر دیگر تهیه ی نقشه ای به وسعتِ کره ی زمین و به تداومِ تاریخ در انسان می شود .
یکی از مواد مهمِ درسی شیعیان که ابتدا باید در کلاس زیارات معصومین صلوات الله علیهم آن را به زبان بگوئیم و بعد در امتحان عملی هم پیاده کنیم این فرازِ زیارت جامعه ی کبیره است :

“و مقدّمکم اَمامَ طَلبتی و حَوائجی و ارادتی فی کلّ اَحوالی و اموری….= و (مقام امامت و) شخصیت شما را بر هر خواسته و حاجت و تصمیمی , در هر زمینه ای , مقدم قرار دادم”

این ماده ی مهمِ درسیِ در زیارتِ آل یاسین هم صریحا ذکر شده تا خواص از شیعیان که بدنبال کلیدِ گنجِ “معرفت نورانی” اند آن را از اینجای زیارت بردارند :

السلامُ علیکَ ایّها المقدم المأمول …..

سلام بر شما که (حقّتان) مقّدم بودنتان بر هر خواسته ایست.

 

خلاصه و نتیجه گیری :

مطابق آنچه قبلا گفتیم مراحلی که انسان تا معرفتِ نورانی باید طی کند ۲ تا است :

۱- مرحله ی کسب علم و آگاهی و یقین .

۲- مرحله ی کسب معرفت به امام علیه السلام .

تعریفی کوتاه از هر یک از این ۲ نیز گفته شد , همچنین تفاوت “معرفت به امام” با “معرفتِ نورانی = معرفت بحق امام” و تأثیری که این دو نوع معرفت در انسان و جامعه دارند نیز بیان شد :

(تأثیرِ معرفت به امام = نجاتِ خود از مهالک دنیا و آخرت بوسیله ی توسل و توجه به اهل بیت علیهم السلام .
اما
تأثیرِ معرفتِ نورانی ( معرفت بحق امام) = تغییرِ میدانِ دید و عمل انسان بصورتی که به وسعتِ کره ی زمین و به تداومِ تاریخ گردد , اصحاب حضرت سیدالشهداء علیه السلام مثال خوبی برای معرفتِ نورانی هستند)

بله , کسی که به “معرفت به امام” دست یافته است هیچیک از سرمایه هایی که خدا در اختیارش گذاشته (چه اعضاء و جوارح و چه وقت و عُمر و دیگر سرمایه های مادی و معنوی اش را ) حاضر نیست درغیرِ جهتی که اهل بیت علیهم السلام فرموده اند خرج کند , همه ی این ها را طبق فرموده ی آنها بکار می گیرد , البته برای نجاتِ خود از مهالک دنیا و رسیدن به سعادتی در دنیا و آخرت ! .

درحالی که صاحب “معرفت نورانی= معرفت بحق امام” به بالاترین پله های کمال رسیده است , چون توانسته از هر مرز و مانع شخصی عبور کند بطوری که هر خواسته ای غیر از “خود امام علیه السلام” برایش ریز و کوچک باشد .

آری , چنین عارفی است که همه ی سلول های وجودش به این جمله ی زیارتِ جامعه ی کبیره شهادت می دهد :

“و مقدّمکم اَمامَ طَلبتی و حَوائِجی و اِرادتی فی کلّ اَحوالی و اُموری”

این میوه و ثمره ی زحماتی است که در طول زندگی مثلا برای کنترل چشم و قلب و زبان و محبت و مودت و…….و تنظیمش با مقام و شخصیتی که خدا برای امام علیه السلام خواسته کشیده است (خود را بحدی از معرفت رسانده که می تواند اهمیت جایگاهی که خدا برای امام قرار داده را با تمام وجود درک کند)

بله , چنین فردی نیروئی که در هریک از اعضای وجودیش هست را تحت الشعاع نور وجود مقدس امام قرار داده است و باین خاطر میتواند بار سنگینی که امام بخاطر کنار زده شدن از مقامی که خدا برای حاکمیتش بر زمین خواسته بود ، تحمل می کند را با تمام وجود درک کند
او هم قادر به چشیدنِ همان بلائی است که امام بخاطر غیبت آنرا تحمل می کند
چشم و گوش و زبان و قلب و فکر و اراده و حتی محبت و مودّتش به اهل بیت علیهم السلام به رنگ و بوی محبوبش درآمده و بسوی او و به کوی او متمایل است .

صاحبِ معرفتِ نورانی معنای این شعر را در روحِ خود پیاده کرده است :

اگر خواهی آری بکف دامنِ او /
برو دامن از هرچه جز اوست برچین

آنچه گفته شد مقدمه ای بود برای درک بهتر حدیث معرفت نورانی .

شرح آن بزودی ، ان شاءالله.