بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع ؛ تعالیم عالم ارواح ؛ فطرت و عقل
– معرفت فطری و یا معرفت اجباری ؛
– معارفی که طی دو هزار سال در عالم ارواح به انسانها توسط معصومین علیهم السلام تعلیم داده شد را معرفت فطری و یا معرفت اجباری می گویند .
– یکی از بزرگترین دلایل و شواهد ما برای این که در عالم ارواح به طور اجباری به روح انسانها معارفی تعلیم داده شده است آیه ۳۰ سوره روم است که خداوند می فرماید؛
فاقم وجهک للدین حنیفا فطره الله التی فطر الناس علیها، لاتبدیل لخلق الله ، ذلک الدین القیّم ،
پس روی خود را متوجه آئین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند انسانها را بر آن آفریده، دگرگونی در آفرینش الهی نیست ،این است آئین استوار، ولی اکثر مردم نمی دانند .
در این آیه شریفه خداوند می فرماید؛ رویت را به همان سوئی که خدا تو را برآن سرشته است بگردان، وجودت را بر همان اساس پایه‌ریزی کن، و سرمایه خوبی که در عالم ارواح در وجودت به طور فطری قرار داده شده ،در دنیا برای خالص کردن دینت استفاده کن .
– شاهدی از روایات ، برای فطری بودن آموخته های انسان در عالم ارواح :
امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه ۳۱ سوره حج (حنفاء لله غیر مشرکین به) فرمودند ؛
الحنیفه من الفطره التی فطر الناس علیها،
(حنیف یعنی گرایش از بدی به راستی و خوبی)، این گرایش به راستی همان فطرتی است که خدای تعالی مردم را بر آن سرشته است .
یعنی وجود انسان ممزوج با آن مطالبی است که در عالم ارواح در وجود او قرار داده شده است .
– اشتباهِ بعضی علما ! از برداشتی که از آیه شریفه (فاقم وجهک للدین حنیفا) ، کرده اند ! آنها گمان میکنند ،خداوند در همان زمان خلقت (زمان به دنیا آمدن هر مولودی) ، وجودش را ممزوج به گرایشِ به خدا می کند ! و به این وسیله منکرِ وجود عالم ارواح، که یک عالم جداگانه‌ای بوده ، می‌شوند .
پاسخ این علما را با آیه ۱۷۲ سوره اعراف می دهیم که خدای تعالی می فرماید ؛
و “اذ” اَخَذَ ربِّک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم ، الست بربکم ، قالوا بلی ، شهدنا ان تقولو یوم القیامه انّا کنّا عن هذا غافلین .
(و به خاطر بیاور) زمانی را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم ، ذریه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خویشتن ساخت (و فرمود)؛ آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند؛ آری ، گواهی می دهیم! (چنین کرد، مبادا) روز رستاخیز بگویید، ما از این غافل بودیم (واز پیمان فطری توحید بی خبر ماندیم) .
در این آیه شریفه آمدنِ کلمه (اِذ) در ابتدا ، نشانگر این است که یک کاری در گذشته تحقق پیدا کرده است .
این آیه شریفه درباره پیمانی است که بعد از عالم ارواح و در ابتدای عالم ذر از همه ارواح انسانها گرفته شده است .
– روایتی است از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله که روشن کننده این مطلب است که عالم ارواح وجود داشته است . پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله می فرمایند؛
خلق الله الارواح قبل الاجساد بالفَی عام .
– و در روایت دیگری پیامبر اکرم می فرمایند؛
هر مولودی بر اساس فطرتش متولد میشود ، بر آن معرفتی که می داند که خالقش چه کسی است ، و پیامبر اشاره می‌کنند که اگر از آنها بپرسید چه کسی آسمان و زمین را خلق کرده ؟می‌گویند خدا !
سپس پیامبر می فرمایند ؛فقط این پدر و مادر هستند که (این فرزند را) یهودی و یا نصرانی بار می آورند. پس تغییر نسبت به تعالیم عالم ارواح در دنیا برای انسان‌ها ایجاد می‌شود ، حال چه به دست خودش و یا پدر و مادرش .
– امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه ۳۰سوره روم (فاقم وجهک للدین حنیفا…) می فرمایند؛ (قال هی الولایه) ، این همان ولایت است .
یعنی هرگاه شما در خودتان ولایت امیرالمومنین علیه السلام را اقامه بکنید ، و در حقیقت از آن سرمایه فطری که خداوند به شما داده استفاده بکنید و زندگیتان را بر اساس ولایت امیرالمومنین علیه السلام پایه ریزی کنید، این همان فطرت الهی است که خدا در عالم ارواح به شما داده است .
در روایت دیگری امام فرموده اند؛
(قال ؛هی الاسلام)، این فطرتی که خدا به شما داده است (معرفت فطری و یا معرفت اجباری) این همان اسلام است .
– روایت دیگری که شاهد معرفت اجباری و یا همان معرفت فطری است، روایت امام هادی علیه السلام در زیارت جامعه کبیره است ،
امام هادی علیه السلام می فرمایند؛
(فبلغ الله بکم اشرف المکرّمین و اعلی منازل المقرّبین….) خداوند شما را به شریفترین جایگاه اهل کرامت و به بالاترین درجات مقرّبین و رفیعترین درجات رسولان رسانید ، آنجا که کسی نمیتواند برسد ! و برتری جوئی به آن برتری نگیرد ! و نه سبقت گیرنده ای سبقت گیرد ! ونه طمع کننده ای میتواند آن را درک کند! و باقی نماند هیچ ملک مقرّبی و نه نبی مرسلی و نه صدیقی و نه شهیدی و نه عالِمی و نه جاهلی و نه پَستی و نه فاضلی و نه مومن صالحی و
نه نابکار بد کیشی و نه ستم گرِ معاندی و نه شیطان متمرّدی و نه (هیچ) خلقی که در این میانه گواه باشد، مگر آنکه خداوند بآنها ( ۱۰ چیز) شناساند . در اینجا امام هادی علیه السلام به ده معرفتی که خداوند در عالم ارواح از طریق معصومین به ارواح انسانها آموخته است اشاره می کنند ، (الّا عرّفهم جلاله امرکم و عظم خطرکم و……. تا قرب منزلتکم منه)

یعنی هیچ انسانی در عالم ارواح ، و نه ملائکه در عالم خودشان ، و نه اجنّه در عالم خودشان ،از معارفی که امام هادی علیه السلام نام بردند ، بی بهره نماند و این حقایق و معارف به همه شناسانده و تفهیم شده است .
– امام هادی علیه السلام در زیارت جامعه کبیره ، به سه دسته از مخلوقات اشاره می کنند ؛ ملائکه و اجنه و انسان ها .
– عالم ملائکه بعد از خلقت معصومین و قبل ازخلقت اجنّه و انسان ها بوده است . در روایت است که هنگامی که خداوند ملائکه را خلق فرمود ، وقتی ملائکه معصومین را در مقابلشان دیدند ، شروع به تعریف و تمجید از آنها کردند ، وقتی معصومین دیدند که ملائکه آنها را تسبیح می کنند ! و چه بسا آنها را به اشتباه خدای خود بپندارند ! شروع کردند به تسبیح خداوند و ملائکه از آنها یاد گرفتند و خداوند را تسبیح گفتند .
– روایت است که امام می‌فرماید ؛ ما تسبیح خدا را گفتیم و ملائکه هم تسبیحِ ما را یاد گرفتند و خدا را تسبیح گفتند .
– اجنّه بعد از ملائکه و قبل از ارواحِ انسان‌ها خلق شدند و به اجنّه هم خدای تعالی از طریق معصومین حقایق را آموخت .
– در زیارت جامعه کبیره آمده است هیچ ملک مقرّبی نبود! و هیچ شیطان مریدی نبود! و هیچ مومن صالحی نبود ! ، الّا عرّفهم …
مگر اینکه خدا به آنها تفهیم کرد ! معرفت داد !
عرّفهم باب تفعیل است ،یعنی این کار به وسیله خدا انجام شد و آنها پذیرفتند ، یعنی آنها خودشان معرفت کسب نکردند بلکه معرفت بطور اجباری به آنها داده شد .
– علت اینکه امام هادی علیه السلام در زیارت جامعه کبیره آورده اند ؛ هیچ ملک مقربی و نه نبی مرسلی ! به این دلیل است که خدای تعالی به هریک از انسان‌ها و ملائکه و اجنّه ، در عالم خودشان معرفت اجباری داده بود ولی وقتی به دنیا آمدند هر کدام بخاطر اختیارشان در جایگاه خاصی قرار گرفتند ، از انسانها یک عده نبی مرسل شدند و عده ای غیر مرسل ، از ملائکه گروهی مقرّب شدند و گروهی غیر مقرّب ، و از اجنّه گروهی مومن شدند و گروهی شیطان تمرّد کننده ، همانطور که در سوره جن آیه ۱۴ آمده است(واَنّا منّا المسلمون و منّا القاسطون..) و اینکه گروهی از ما (اجنه) ،مسلمان و گروهی ستمکارند ..،
– عقل چیست ؟
– حقایق و معارف فطری و اجباری که در عالم ارواح به انسان ها تعلیم داده شد و با ارواح انسانها ممزوج شد ، (که طبق فرمایش امام، همان ولایت امیرالمومنین و همان اسلام حقیقی است) ، اگر در دنیا با اختیار خودمان آن را اقامه کنیم می شود عقل .
– طبق روایات معصومین علیهم السلام عاقل به کسی می گویند که از تعالیم عالم ارواح برای اقامه ولایت امیرالمومنین علیه السلام ، یعنی همان اسلام حقیقی استفاده کند و آن تعالیم را در واقع در خودش اقامه کند و زنده نگه دارد .
– طبق روایت ،(العقل ماعُبِد بِهِ الرحمن واکتسب به الجنان) ، عقل آن چیزی است که به وسیله آن ، خدای تعالی بندگی می شود و به وسیله آن انسان بهشت را کسب کند .
– آنچه در عالم ارواح تعلیم می بینیم عقل نیست . زمانی کلمه عقل را بکار میبریم که انسان با عمل کردن به تعالیم عالم ارواح ، درخت وجودش را به بار بنشاند ،و معنای ولایت امیرالمومنین و اسلام در او محقق شود و بندگی خدا رابکند ، آنگاه می گوئیم این شخص عاقل است .
و فردی که اسلام حقیقی را در خودش ایجاد نکند و به تعالیم عالم ارواح پشت پا بزند ، این فرد عاقل نیست .
– فردی نزد امیرالمومنین علیه السلام گفت ؛ معاویه عاقل است !
حضرت فرمودند ؛ آن عقل نیست بلکه شیطنت است !