نکاتِ مهم فرمایشاتِ حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنافداه

به علی بن ابراهیم مهزیار اهوازی

┅═✼﷽✼═┅

تشرفات بمحضر قطب عالم امکان , حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا فداه حاوی نکاتِ مهم و کلیدی هستند و می شود از آن ها درس های عملی و کاربردی گرفت لذا در این مجموعه نکاتی که در تشرفِ “علی بن ابراهیم مهزیار اهوازی” است را در چند قسمت تقدیم خواهیم کرد , البته نه آنچه در همه ی تشرف است ( جریانِ این تشرف و فرمایشات حضرت طولانی است و ما بخشی از آن را انتخاب کردیم تا مختصری توضیح دهیم , ان شاءالله)
? قسمتی از فرمایشات حضرت که از این تشرف انتخاب کردیم :
……….. فَسَلَّمتُ عَلیه بِالإمامَه , فَقالَ لی یا أبا الحَسن قَدکُنّا نَتَوَقَّعُکَ لیلاً و َنَهاراً , فَما ألذی أَبطَأَ بِکَ عَلینا ؟ قُلتُ یاسَیّدی لَم أَجِد مَن یَدُلُّنی إِلَی الآنِ , قالَ لی : أ لَم تَجِد أَحَداً یَدُلُّکَ ؟ ثُمَّ نَکَتَ بِإَصبَعه فِی الأرض ثُم َقال : لا وَ لکِنَکُّم کَثَّرتُمُ الأَموال وَ تَجَبَّرتُم عَلی ضُعَفاءِ المُؤمِنین وَ قَطَعتُم الرَحِم ألذی بَینَکم , فَأَیَّ عُذرٍ لَکُم فَقلتُ اَلتُوبَه اَلتُوبَه , اَلإقالَه اَلإقالَه , ثُمَّ قالَ : یابنَ المَهزیار لَو لا استغفارُ بَعضُکُم لِبَعض لَهَلَکَ مَن عَلَیها إلاّ خَواصُ الشیعه الذینَ تَشبَهُ أَقوالُهم أَفعالَهُم………..

ترجمه:
 …….. پس سلامی بعنوان اینکه ایشان امام هستند به ایشان کردم , ( پس از پاسخِ سلامم ) فرمودند:
ای اباالحسن ما شبانه روز از تو انتظاری داشتیم ( توقعی داشتیم) چه چیزی تو را نسبت بما کُند کرده بود؟ ( که توقعمان را برآورده نکردی؟)
عرض کردم : مولایِ من , تا الآن کسی را نیافتم که مرا راهنمائی کند!
فرمودند:
آیا واقعاً کسی را که هدایتت کند پیدا نکردی؟
(سپس با انگشتِ مبارک روی زمین علامتی کشیدند) و فرمودند:
نه , (اینکه می گوئی قبول نیست بلکه حقیقتش اینست که) شماها بدنبال زیاد کردنِ مال و اموال بودید و لذا ضعیف های از مؤمنین را تحتِ فشار قرار دادید ( تاجائی که) با اقوامِ خود قطع رابطه کردید , ( با این وجود) چه عذری برایتان مانده؟
پس ( از این فرمایشِ حضرت ) عرض کردم :
توبه کردم, توبه کردم, هرچه بفرمائید قبول دارم.
سپس فرمودند:
ای پسر مهزیار , اگر استغفار برخی از شما برای بعضی نبود حتما هرکس روی زمین بود ( از غضبی که خداوند بخاطر گناهانتان می کرد) از بین می رفتند مگر خواص از شیعیان , همان ها که اعمالشان مطابق گفتارشان است.
داستان تشرف او را شیخ طوسی در کتاب الغیبة و شیخ صدوق در کتاب کمال الدین و تمام النعمة ـ باب ۴۳ ـ و مرحوم محدث کبیر علامه سید هاشم بحرانی در کتاب تبصرة الولیّ فی من رأی القائم المهدی(علیه السلام) در سه موضع از کتاب (دیدار ۳۵ و ۳۸ و ۴۶) و نیز طبری در کتاب دلائل الامامة (صفحه ی ۲۹۸) با سندهای اسناد مختلف ذکر کرده‌اند, همچنین جریان تشرف او در مستدرک جلد ۵ صفحه ی ۲۴۷ حدیث ۵۷۹۵ ذکر شده است.

۲۵ نکته ی قابل تأمّل:

⚜️ (نکته ی ۱) ⚜️
این تشرف درزمان غیبت صغری صورت گرفته است، درآن موقع ملاقات مردم ، بجز نائبانِ خاص با آنحضرت غیر ممکن بوده است، اصلا علت تعیین نائبانِ خاص بخاطرِ همین بوده که هر کس هرکاری با حضرت دارد به نائبشان بگوید تا او به محضرشان ابلاغ نماید , بسیاری از شیعیان بدنبال راهی می گردند تا بوسیله ی آن توفیقِ ملاقاتِ با حضرت را پیدا کنند ، با این که معتقدیم از طرف ما راهی یقینی برای ملاقاتِ با حضرت نیست و بلکه معتقدیم ” تا یارکه را خواهد و میلش به که باشد” ولی از اینکه علی بن ابراهیم بن مهزیار با وجود نائبانِ خاصِ حضرت در زمانِ غیبتِ صغری این توفیق را ، بخاطرِ اِصراری که از محبتش برخاسته بود پیدا کرد می فهمیم یکی از راههای تشرف که بارها هم تجربه شده “علاقه ی شدید به حضرت و اِصراری است” که از روی محبت خالصانه باشد، اللهم ارزقنا، ان شاءالله.

⚜️ (نکته ی ۲) ⚜️
 اولین جمله ای که حضرت در ابتدای دیدار به او فرمودند خیلی با معناست ، حضرت به او فرمودند :
” یا ابا الحسن قَدکُنّا نتَوقّعُکَ لیلاً ونهارا ً، فَماالذی أَبطأبکَ عَلینا؟=ما شبانه روز از تو انتظاری داشتیم ( توقعی داشتیم ) چه چیزی موجبِ کندیِ تو نسبت به ما شد؟
او فکر کرد منظور حضرت اینست که چرا دیر بخدمتشان رسیده! حتی برخی مترجمین هم همین طور معنا کرده اند ، ولی از جمله ای که حضرت بعد از جوابِ او فرمودند معلوم می شود منظورِ اصلی حضرت آن نبود ، یعنی حضرت نمی خواستند به او بفرمایند چرا دیر بخدمتم رسیدی؟ من شبانه روز “منتظردیدارت” بودم ! اگرچنین بود از واژه ی”ننتظرک= منتظرت بودیم” استفاده می فرمودند در حالی که فرمودند ” نتَوقّعُکَ= ازتو انتظاری ، توقعی” داشتیم .

⚜️ (نکته ی ۳) ⚜️
دومین دلیل که می گوئیم منظور حضرت آنچه او فکر کرد، نبود ( دیر رسیدن بخدمتشان) اینکه در دنباله ی سخن ، حضرت فرمودند:
چه چیزی موجبِ “کندی”ِ تو نسبت به ما شد؟ (چه چیز تورا نسبت به ما کند کرد؟)
اگر منظورشان همان بود که او فکر کرد می فرمودند لما ذا لا تعَجّلتَ لِمُلاقاتِنا؟ = چرابرای ملاقاتِ ماعجله نکردی ؟ درحالی که فرمودند چه چیزی موجبِ کندی تو نسبت به ما شد؟ یعنی چکار کردی که با وجود توقعی که از ” توی شیعه” داشتیم آن کارِ تو موجبِ کندی در برآوردنِ توقعمان شد؟

⚜️ (نکته ی ۴) ⚜️
سومین دلیلِ که منظورحضرت آنچه او فکر کرد نبود اینکه حضرت برای متوجه کردنِ او به منظورشان چند گناه مثل” قطع رَحِم و ظلم به ضعیفان” را نام بردند که می دانیم ” توقع” حضرت اینست که چنین گناهانی نکنیم تا ایشان از ما مکدّر و ناراحت نشوند ، هرگناه موجبِ سلب توفیقات زیادی از انسان می شود ، پس منظور حضرت این بود که چرا با انجامِ چنین گناهانی موانعی درخود ایجاد کردید که باعث شد در برآوردنِ توقعمان که ” سعی در کسبِ رضایت ما بوسیله ی پاک شدن از گناه” است کُند شوید؟ آری، حضرت از ما شیعیان توقع دارند خود را آلوده به کاری که راضی نیستند نکنیم بلکه بدنبال گسترشِ دید و نظرمان باشیم تا حدی که تحمل کارهائی که قرار است در ظهور انجام پذیرد را درخود ایجاد کنیم، ان شاءالله

⚜️ (نکته ی ۵) ⚜️
?حضرت پس از اینکه پرسیدند ” فماالذی ابطأ بک علینا = چه چیزی موجب کندی تونسبت به ما شد؟” و او جواب داد ” یاسیدی لم اجد مَن یدلّنی= کسی را نیافتم که راهنمائی ام کند” حضرت که می خواستند اشتباهِ او را در تشخیص معنای فرمایششان به او بفهمانند فرمودند :
“ألم تجد احداً یدلک؟ = آیا هیچکس را نیافتی که راهنمائی ات کند؟
خُب اگرمنظورحضرت رسیدن بخدمتشان بود اصلا این سوال و عِتاب که ” آیاهیچکس را نیافتی که راهنمائی ات کند؟” معنائی نداشت!
چرا که حضرت که در غیبتند و واقعاً هیچکس از مکان و محلِ زندگی ایشان اطلاعی ندارد ، معنا ندارد به او طعنه بزنند که” آیا هیچکس را نیافتی که راهنمائی ات کند؟” منظورم اینست که حضرت محال است بخواهند تکلیفی راکه اختیارش در دستِ او نبود ، با طعنه ، به او تحمیل کرده و سرزنشش کنند ، پس منظورِ حضرت “راهنمائی” برای یافتنِ مکانِ حضرت نبود بلکه ” راهنمائی ” برای رسیدن به مقامی از معرفت بود که بوسیله درس گرفتن از هدایت های آن”راهنما” خطاها و گناهانی که پس از این نام بردند ترک شود ، ….

⚜️ (نکته ی ۶) ⚜️
از این فرمایشِ حضرت می فهمیم:
انجام گناهانی، شبیهِ آنچه فرمودند ، اولاً موجبِ غفلت از امام زمان علیه السلام می شود .
ثانیاً موجباتِ ناراحتی و بی توقعیِ ایشان از ما را فراهم می کند.

⚜️ (نکته ی ۷) ⚜️
درصورتی که شیعه نتواند دست از گناه بردارد لازم است از راهنمائی فردی مطمئن استفاده کند تا آنچنان قوی شود که بتواند اعمالی را که نمی پسندند ترک کند و رضایتِ حضرت را بدست آورَد.

⚜️(نکته ی۸) ⚜️
بغیر از افرادِ معذور و مستضعف ( کسی که بخاطرداشتن عیب و مرضی نمی تواند حقیقت رابفهمد ) عذر کسی که برای انجامِ گناه و عدم تلاش برای جلبِ رضایتِ حضرت بهانه بیاورد قبول نیست.

⚜️ (نکته ی ۹) ⚜️
علی بن ابراهیم مهزیار وقتی متوجه شد منظور حضرت آن نیست که او تا حالا فکر می کرده ، یعنی دانست که حضرت می خواهند به او بفهمانند با وجودِ عیب و ایرادهائی که کارهایتان دارد لازم نیست ۲۰ مرتبه برای”ملاقاتم” به حج بیائید ، در واقع فهمید با وجود ارزشمند بودن “ملاقات” با حضرت ، به بهانه ی توجه به جایگاه “ملاقات” از توجه به”عقبه های”واجبی که ( ۳ نمونه اش را ذکر فرمودند و ) نباید غافل شد.

⚜️ (نکته ی۱۰) ⚜️
در اینجا لازم است درباره ی ۳ نمونه ای که بعنوان عواملِ کُند کننده ی توجهمان بساحت مقدس ایشان محسوب می شوند توضیحی بدهیم ، هر یک از این ۳ تا که نام بردند موجبِ بوجود آمدنِ کار بعدی می شود ، مثل اینکه سُرسُره ای بسوی گمراهی است که با گام گذاشتن در آن ، سقوط و رفتن تا انتهایش حتمی است!

⚜️ (نکته ی ۱۱) ⚜️
اولین موردی را که حضرت نام بردند” کَثَّرتُمُ الاَموال= اموالتان را زیاد کردید” است، آری همین که انسان قصد “زیادکردن مال و اموال” را در سر بپروراند و برای تحققِ آن واردِ “عمل” شود ” تَجَبَّرتُم عَلی ضُعَفاء ِالمُؤمِنین= برضعیفانِ ازمؤمنین اموری راتحمیل کردیدهم “عملی” می شود.

⚜️ (نکته ی۱۲) ⚜️
انسان وقتی خودش بفکر زیاد کردن مال و اموال بیفتد و کاری معنوی نکرده باشد که در بهره مندی از نعمتهای دنیا نگاهش بدست خدا باشد و از اینکه هر موقع او صلاح دانست و هر نحوه او برایش خواست غفلت کند ، راه فشار و ظلم بر ضُعفای مؤمنین را در پیش می گیرد و خطا و اشتباهاتش را پشتِ سپر “تقدیرالمعیشه” یا “کَسبِ حلال” پنهان می کند! بله به بهانه ی ” قُل مَن حَرَّمَ زینهَ الله…..”سوار بر سُرسُره ی گناه می شود و تا آخرش می تازد .
سومین موردِ انحرافِ عملی که پیامدِ دو خطای قبلی است ” قَطَعتُمُ الرحمَ الذی بَینَکُم = با رَحِمهایی که اطرافتان هستند قطعِ ارتباط کردید” می باشد.

⚜️ (نکته ی۱۳) ⚜️
اولین مورد ناشی ازصفتِ رذیله ی طمع است و با اینکه ظاهراً شخصی است ولی اثراتِ تخریبی اش دامنگیر جامعه ی مؤمنین می شود و با عملی شدن آن ( دومین مورد) تار وپود عواطف و خیرخواهی های انسانی نسبت به نزدیکترینِ از رَحِم و اقوام گسسته می شود ، آری ، دودِ آتشی که بر پاکرده ایم بچشم خودمان می رود.

⚜️ (نکته ی۱۴) ⚜️
برای اینکه او و ما متوجه شویم اثراتِ تخریبیِ گناه ، دامن کسانی را هم می گیرد که ظاهرا ًبی تقصیرند ولی برای زدودنِ جامعه از گناه اقدام اصلاحی نمی کنند ابتدا او را بتنهائی مورد سرزنش قرار دادند ( اَبطَأَبِک َ= “تو”را کُند کرد ) ولی در ادامه وقتی علتِ کُند شدنِ او را می خواستند بفرمایند گناهانِ شیعیان را با الفاظِ “همه ی شما” بیان فرمودند (کَثَّرتکُم ، تَجَبَّرتُم ، قَطَعتُم = “شماها” زیادکردید ، “شماها” تحمیل کردید ،”شماها” قطعِ رحِم کردید ) آری بی توجهی به فریضه ی “امر بمعروف و نهی از منکر” کمک به درگیر شدنِ خودمان و دیگر پیامدهای گناهانی است که گنهکاران انجام می دهند.

⚜️ (نکته ی۱۵) ⚜️

می توان گفت “کُندشدنِ شیعیان نسبت بحضرت” و به تعبیرِ دیگر “فراموش کردنِ حضرت” که ادامه ی غیبت را تا به امروز در پی داشته از اثراتِ ترکِ امر بمعروف ونهی از منکر است ، بی جهت نیست که در توقیعی درباره ی علت ادامه ی غیبت می فرمایند ” فَمایَحبِسُنا عَنهُم اِلّا ما یَتَّصلُ بِنا ممّا نُکرِهُه و لا نُؤثِرُهُ مِنهُم = هیچ چیزی موجبِ ادامه ی غیبت نشده جز کارهایی از شیعیان که آن را دوست نداریم و برای آنها نمی پسندیم” در توقیعِ دیگری هم برای تشویق ما به انجام اعمالِ صالحه می فرمایند “فَلیَعمَل کُلُّ امرِءٍ مِنکُم بِمایُقَّرَبُ بِه مِن محَبَتنا و َیَتَجَنّب ما یدُنیهِ مِن کِراهَتِنا وَ سَخَطِنا=هر یک از شما باید کارهائی کنید که شما را به محبتِ ما نزدیک می کند و از کارهائی که ناراحتی و خشمِ ما را در پی دارد دوری کنید”.

⚜️ (نکته ی۱۶) ⚜️
این فرمایشات را اگر کنارِ سرزنشی بگذاریم که به علی بن ابراهیم مهزیار فرمودند یقین می کنیم اشتیاق حضرت به دیدارِ ما از علاقه ی افرادِ با محبتی مثل علی بن ابراهیم مهزیار که ۲۰ بار به امید توفیق زیارت حضرت به حج رفتند بیشتر است!! ، بله ، این سرزنش علامتِ شوق حضرت به تنظیم شدنِ ماست که بدانیم جلوتر از “شوقِ ملاقات” باید بفکر “جلبِ رضایتشان بوسیله ی تنظیم استعدادهایمان” باشیم تا امرِ فرَج “یک شبه” درست شود ! آری اشتیاقِ حضرت به دیدار شیعیانی با این خصوصیات شدیدتر از علاقه کسانی از ماست که بدون تحمل رنج خودسازی عاشقِ سر و رو و قد و بالای ایشان هستند.
حضرت پس از نام بردنِ ۳ مورد از گناهانی که معمولا شیعیان انجام میدهند و عده ای هم کاری اصلاحی درجهتِ ترکِ گناهانِ بقیه و زدودنِ صفاتِ رذیله ی آن ها انجام نمی دهند و بهمین خاطر اثرِ تخریبی اش که کُندشدنِ شیعیان نسبت به امام زمان علیه السلام است موجبِ ادامه یافتنِ غیبت می شود و در واقع دامنِ همه درگیرِ اثراتِ گناهِ عده ای می شود ، فرمودند “فَأَیَّ عُذرٍلَکُم= ( پس ازعذری که اول آوردی و جوابت را دادم ) اکنون چه عذری دارید؟

⚜️ (نکته ی۱۷) ⚜️
از موضعی که علی بن ابراهیم مهزیار پس ازاین فرمایشِ حضرت گرفت و جمله ای که گفت می فهمیم تازه منظورِ حضرت را متوجه شده است، او دیگر عذری نیاورد ، بهانه تراشی نکرد، مثلِ برخی ازما که پس از اشتباه کاری هایمان مُدام سعی می کنیم بهرصورتی شده خودمان را تبرئه کنیم عمل نکرد (شاید اگرما بجای او بودیم بازهم می گفتیم ای آقا خُب بمن چه که اونا گناه کردند؟ این چه برخوردیه که با ما می کنین؟ این جوابِ زحمات وخرج ومخارجیه که براتون کردم؟ گناه احمد رو چرا بپای محمود مینویسین؟ توقع داشتم یک خسته نباشیِ خشک وخالی بگین، چییششش)
عذر نیاوردنِ علی بن مهزیار علامتِ کمالش است، واقعا هر یک از ما اگر بتوانیم در چنین مواضعی بجای گشتن بدنبالِ نقطه ای که میتواند کمترین عذری برای اشتباهاتِ ما یا بقیه باشد عذر خواهی کنیم نشانه ی کمالمان است، آری او در پاسخ حضرت عرض کرد” التوبه، التوبه، الاِقالَه، الاِقالَه= توبه کردم ، توبه کردم، آنچه را هم نفرموده اید قبول کردم.
خداوند درآیه ۵ سوره ی غافر برخورد اشتباهِ اقوام نوح و عاد و ثمود را که برای آنکه ازقبول حق طفره بروند بیخودی بحث و مجادله می کردند اینچنین می فرماید:”….و جادِلُوا بِالباطِلِ لِیُدحِضُوا بِهِ الحَق=….بحثِ بیخودی کردند تا حق را نپذیرند”. پس از آن که علی بن ابراهیم مهزیار چنین موضعِ صحیحی گرفت مطلبی فرمودند که به او بفهمانند کارِ خوبی کرده که اظهارِ توبه وپشیمانی نموده و نیز در برابر موضعی که حضرت گرفته بودند بحثِ بیخودی نکرده است ( مانند اقوامِ گذشته که در برابر پیامبرانشان موضع می گرفته اند نبوده است) با اینکه می دانست حضرت میدانند که خودِ او جزو افرادی که آن ۳ گناهی که قبلاً نام بردند ، نیست!

⚜️ (نکته ی ۱۸) ⚜️
مطلبی که حضرت فرمودند قابل تأمل است، دقت بفرمائید، ایشان برای این که مطلبِ مهمی می خواهند به او بفرمایند ابتدا او را اینگونه مورد خطاب قرار دادند تا دقتِ بیشتری کند :
” یابن مهزیار”
سپس ادامه دادند:

“…لَو لا اِستِغفار بَعضِکُم لِبَعض فَهَلَکَ مَن عَلَیها= اگر نبود استغفار برخی از شما برای یکدیگر هر کس در کره ی زمین است هلاک می شد” ، علی بن ابراهیم مهزیار لفظ “توبه” را گفته بود نه لفظِ” استغفار” را ( میدانیم که تفاوتی است بینِ استغفار و توبه، استغفار از اعمال و لوازمِ توبه است، یعنی هر کس بخواهد توبه کند حتما باید استغفار کند ، در قرآن هر جا سخن از دستور به توبه است قبلش دستور به استغفار است , البته ممکن است انسان استغفار بکند ولی بحرف خدا نکند و بعد از آن توبه نکند و باز هم گناهِ قبلی را تکرار کند ) در اینجا که او لفظ ” توبه” را بر زبان آورد و حضرت فرمودند…. .اگر نبود “استغفار” برخی از شما برای یکدیگر…. معلوم می شود که ، اولاً حضرت قبول دارند که او جزو افرادی است که همیشه استغفار می کرده است و قبول دارند که پس از استغفار به گناه برنمی گشته و خودش اهل معصیت و غفلت نیست .

⚜️ (نکته ی ۱۹) ⚜️
ثانیاً حضرت با این فرموده تأثیر استغفار را درحفظِ حیاتِ اهلِ زمین به او و ما فهماندند، بله ، خداوند بخاطر استغفاری که مؤمنین از گناه و غفلتِ دیگران می کنند ، اهلِ زمین را ، نگه داشته است

⚜️ (نکته ی ۲۰) ⚜️

لزوم خیرخواهی نسبت به یکدیگر

ثالثاً تلویحاً به او و ما فهماندند که یکی از وظایفِ مهمِ هر یک از شیعیان ، پس از استغفار و توبه برای خود ، استغفار برای بخشش گناهان معصیت کاران و غافلین است ( چون امکان هدایتشان را فراهم میکند) .

⚜️ (نکته ی ۲۱) ⚜️
نکته ی مهم این فرمایش این است :
“عده ای هستند که هلاک نمی شوند! “
یعنی ماندگاریِ عموم مردم “حتی شیعیان” و هلاک نشدنشان نه بخاطرِ خودشان بلکه بخاطر تأثیر استغفاری است که برای یکدیگر می کنند درحالی که این استثناءِ یک گروه را از بقیه جدا می کند , همان ها که استغفار یا عدمِ استغفار دیگران بحالشان تأثیری ندارد , این افراد به اتکای دیگران پا بر جا نمانده اند , به طفیلِ دیگران خدا آنها را نگه نمی دارد , خودِ اینها با عملکردی که داشته اند پیش خداوند آبروئی کسب کرده اند که بخاطر آن از استغفارِ دیگران بی نیاز شده اند , این گروه “خواصِ از شیعیانند” آری شیعیان به ۲ دسته تقسیم می شوند , یک دسته عوام و یک دسته خواص و این امتیاز مربوط به خواص است .

⚜️ (نکته ی ۲۲) ⚜️
خب این خواص با چه خصوصیتی شناخته می شوند؟ وجهِ مشخصه ی آنان چیست؟ از کجا خواص از شیعیان را از عوامِ آن ها تشخیص دهیم ؟ ایشان در توضیح برای تشخیصِ این افراد چنین فرمودند :
“الاّ خَواصَ الشیعه, الذینَ تَشبَهُ اَقوالُهم اَفعالَهُم = مگر خواصِ از شیعیان , همان ها که اعمالشان مطابق گفتارشان است”
یعنی هرچه می گویند عمل می کنند , به تعبیر دیگر حرفی که می گویند , ادعائی که می کنند امر و نهیی که می کنند اول خود عاملِ به آن هستند , بمعنائی دیگر قدرتی کسب کرده اند که می توانند آنچه به بقیه می گویند ابتدا خود عمل کننده باشند , اصلا این ها تا عامل به چیزی نباشند چیزی به بقیه نمی گویند و البته معلوم باشد که چون ” خواصند” به همه ی واجبات و عموم مستحبات ” عمل” می کنند , این افراد شاملِ سرزنشِ خداوند نیستند که : لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفعَلُونَ = چرا چیزی را می گوئید که انجامش نمی دهید؟

⚜️ (نکته ی ۲۳) ⚜️

از این فرمایش حضرت می فهمیم اولاً عده ای هستند که به مقام ” خواص شیعه” رسیده اند , این افراد به صد درصد آنچه به بقیه توصیه می کنند عمل می کنند و همین برایشان کمال حساب می شود و آنها را ممتاز و خواص کرده است ( افراد زیادی دیده ایم که در توصیه ی خوبی ها به دیگران همیشه پیشگامند یعنی دائماً امر و نهی می کنند ولی اگر بدقت به اعمالشان بنگریم می بینیم خودشان تنها به درصدی از آنچه می گویند و ادعا دارند ” می توانند” عمل کنند ( یکی از خصوصیات این افراد اینست که خوبی ها را برای خود می خواهند و از همه توقع دارند که مثلاً در حقشان بانصاف رفتار کنند ولی خودشان هیچگاه درباره ی هیچکس بانصاف و حق رفتار نمی کنند !

⚜️ (نکته ی ۲۴) ⚜️
البته این را همه می دانیم که بسیاری از مردم که در امر و نهی کردن یا داشتن اطلاعاتِ دینی چیزی کم ندارند خودشان عمل کننده به آنچه می گویند و می دانند نیستند نکته ی دیگری که درحاشیه این فرمایش حضرت باید گفته شود اینکه نباید به بهانه ی اینکه گوینده به آنچه خود عمل نمی کند سخنِ حق و توصیه ی صحیح و امر بمعروف یا نهی ازمنکر او را ندیده گرفت, خیر , به هر کسی که حتی قصد ندارد به واجبات دینی عمل کند “توصیه کردن به حق” واجب است و کسی هم که می شنود حتی اگر یقین داشته باشد خودِ گوینده عامل به توصیه ای که می کند نیست واجب است عمل کند.

⚜️ (نکته ی ۲۵) ⚜️
البته باید دانست چنین فردی به مقام ” خواص از شیعیان” نمی رسد, آری این مدال افتخار نصیب کسی می شود که با کمک ثقلین و از مسیری شرعی مثل تزکیه ی عمل و تهذیب نفس خود را به زیورِ” عمل به آنچه می داند و می گوید” آراسته کرده باشد.